۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

فروشگاه های زنجیره ای یاس متعلق به بسیج است! لطفا از این فروشگاه ها خرید نکنید


یکی از اقدامات سازمان بسیج پس از سرازیر شدن پول های بادآورده نفت به جیب این نهاد، افتتاح "موسسه ی مالی و اعتبار بسیجیان" و همچنین "فروشگاه های زنجیره ای بسیجیان" در سطح کشور بود. در پی عدم اقبال مردم برای سرمایه گذاری در موسسه مالی و اعتباری بسیجیان و بروز بحران نقدینگی در آن، بسیج خیلی زود تصمیم گرفت تا نام موسسه را از "بسیجیان" به "مهر" تغییر دهد. اینطور شد که اندک فرجی در کار این بانک اتفاق افتاد. البته هنوز هم، انواع رانت ها و حمایت های فراقانونی دولت به این مجموعه توانسته این موسسه ی مالی را که از سو مدیریت شدید رنج می برد، سرپا نگه دارد.
در این میان، فروشگاه های زنجیره ای بسیجیان تلاش بیشتری کردند تا با همان نام، کار را ادامه دهند. اما بعد از خونریزی ها و فجایعی که بسیجی ها در جریان حوادث بعد از انتخابات 88 کردند، بسیج و بسیجی آنقدر در نزد عموم مردم منفور شدند که صاحبان فروشگاه های بسیجیان، در نهایت مجبور به تغییر نام شده اند تا با ردگم کنی بتوانند از ورشکستگی رهایی یابند. اخیرا نام این فروشگاه ها به  نام "فروشگاه های زنجیره ای یاس" تغییر یافته است. در زیر عکسی از سردر یکی از این فروشگاه ها در بندرانزلی نشان داده شده است که اخیرا با یک پارچه نوشته، کلمه ی "بسیجیان" را موقتا پوشانده اند. همچنین فروشگاه بسیاری بزرگی که در دو سال پیش در ضلع شمال شرقی میدان هفت تیر ساخته شده بود و در نهایت به سپاه پاسداران فروخته شد، قرار است گل سرسبد فروشگاه های زنجیره ای یاس (بسیجیان سابق) باشد.
با توجه به آنکه این دو موسسه یکی از راه های تامین مالی جنایات سازمان بسیج هستند، گمان می کنم که باید این مطالب را به اطلاع عموم رساند تا آنها را تحریم کنند.

۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

راهی که ترک های ایران، حکومت، و برخی هموطن های غیرترک نادان در پیش گرفته اند سرانجامی ناگوار دارد!

بارها خواسته ام که این مطلب را بنویسم، اما از آن ترسیده ام که نکند اینجور حرف ها نه تنها آب بر آتش نباشد که بر آتش بیفزاید. اما احساس می کنم که راهی که ترک ها، حکومت، و بعضی هموطن های غیرترک نادان در پیش گرفته اند، سرانجامی بسیار ناگوار دارد. اجازه دهید که اول موضع خود را در قبال بی احترامی به قومیت های مختلف اعلام کنم. من البته با بی احترامی به هر قومیت یا ملیتی مخالف هستم، و چنین اشتباهی را نتیجه حماقت و دنباله روی کورکورانه  از تفرقه افکنی  های صاحبان قدرت می دانم. اصولا نژادپرستی کاری است به غایت احمقانه. اما در مورد هموطنان عزیز آذری! هر روز این گمان وحشتناک در ذهنم تقویت می شود که اکثریت ترک های این کشور، بیش از اینکه خود را ایرانی بدانند، دل در گرو ترکیه دارند. ترک های ایران به بهانه ی اینکه حقوقشان پایمال می شود، شعار جدایی می دهند، اما مگر کردها، لرها، گیلک ها، ترکمن ها، بلوچ ها از حقوق قومی خود محروم نشده اند؟ آیا آنها هم باید دم از جدایی بزنند؟ آیا در این کشور بدترین ستم ها در حق مردم سنی، و بهایی و کلیمی روا نمی شود؟ آیا زنان ایرانی از طرف حاکمیت تحت انواع تبعیض های قرون وسطایی قرار ندارند؟ در یک کلام، آیا مردم ایران تحت سلطه ی یک نظام استبدادی و توتالیتر نیستند؟ آقای طرفدار تیم محترم تراکتور یا تراختور! تو فکر می کنی که در فوتبال ایران، فقط حقوق تیم تو ضایع می شود؟ در همین روز بازی تراکتور و پیروزی، بازی دیگری در انزلی بین ملوان و نفت در جریان بود که داور آن مسابقه از کنار چندین صحنه ی مشکوک به پنالتی برای ملوان گذشت. آقاجان! اینجا ایران است. اینجا حقوق همه ی ایرانی ها به نفع وابستگان به حکومت و ثروت ضایع می شود! اما راه این نیست که هر کداممان در یک گوشه بر طبل جدایی طلبی بکوبیم، ما باید برای آزادی کشورمان از سلطه ی استبداد بکوشیم. من به عنوان یک ایرانی با تمام توان از حقوق هموطنانم، فارغ از آیین و قومیتشان دفاع خواهم کرد، چنانکه در مورد برادران کرد چنین می کنم، اما در مقابل هر نوع جدایی طلبی یا باج خواهی، یا در برابر آنانکه خود را تافته ی جدابافته می دانند، یا آنانکه در حوادث یکسال گذشته خود را کاملا کنار کشیدند و انگار نه انگار که هموطنانم به خاک و خون غلتیده اند، با تمام وجود می ایستم.

۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

آیا به وظیفه ی خود در برابر خانواده ی شهیدان و زندانی های راه آزادی عمل کرده ایم؟

چطور بگویم! در ایران امروز یک خانواده چند نفره و بی غم و غصه از پس مخارج اولیه زندگی برنمی آیند تا چه برسد به خانواده ای که یک سال وحشتناک را در غم عزیز از دست رفته اش گذرانده باشد، و در این مدت توسط نیروهای سادیست جمهوری اسلامی انواع و اقسام آزارهای روحی را تحمل کرده باشد. مخصوصا حالتی را تصور کنید که شهید یا زندانی جنبش نان آور خانه هم بوده باشد که دیگر واویلا. اما من در این یکسال برای ایشان کاری نکردم. منظورم دقیقا حمایت مالی است. آن دختر و پسر جوان که از من خیلی انسان تر و شجاع تر بودند رفتند، برای من و تو؛ اما، ما برای خانواده ی آنها چه کردیم؟ من دنبال راهی می گردم تا اگر کمک مالی از دستم بر می آید برای ایشان انجام دهم. برنامه ای در سر دارم که می خواهم آنرا کامل و سپس اعلام کنم. خودم هم پیش قدم می شوم. کلیات برنامه ام این است: کافی است آنها نام و نشانی از خود در اختیارم بگذارند بدهند. می توانم با کمی وقت گذاشتن، ایشان را شناسایی کنم و هر ماه مبلغی ناقابل را با شرمندگی فراوان تقدیم بزرگواری آنها سازم. من مدیون شهید آنها هستم. من کوچک عزیز دربند آنها هستم. من هر روز برای خواهر و برادر شهیدم عزادارم. بگذارید اندکی آرام بگیرم. 
مادرم! پدرم! خواهرم! برادرم! در مقابلت زانو می زنم و با شرمندگی تمنا می کنم که این کمک ناقابل را از برادر گل پرپر شده ات بپذیری!

فارسی را درست بنویسیم! گذاشتن یا گزاردن

املای غلط واژه های "گذاشتن" و "گزاردن" در متون مختلف فارسی، خاصه در وبلاگ ها، من را بر آن داشت تا نوشته زیر را از کتاب "غلط ننویسیم" اثر ابوالحسن نجفی از انتشارات مرکز نشر دانشگاهی،ارایه کنم
عده ای گمان می کنند که اگر گذاشتن دلالت بر عملی عینی و ملموس نکند یا، به بیان دیگر، اگر  مفعول آن جسم نباشد، باید با "ز" نوشته شود. مثلا قانون یا بدعت یا بنیان چون جسم عینی و ملموسی نیست در ترکیب با این فعل لابد می شود قانونگزار یا بدعتگزار یا بنیانگزار. این تصور نادرست در وهله ی نخست ناشی از خلط معنای این فعل با معنای فعل گزاردن است.
گذاشتن، در معنای حقیقی کلمه، "قرار دادن به طور عینی و مشهود" است، مثلا: "لیوان را روی میز می گذارم" یا "کتاب را در قفسه گذاشت". اما گذاشتن مجازا به معنای "قرار داد کردن، وضع کردن، تاسیس کردن" است و چون مقصود از قانونگذار کسی است که قانون را وضع می کند باید به همین صورت، یعنی با حرف "ذ" نوشته شود. همچنین است بنیانگذار به معنای "موسس"، کسی است که بنای کاری یا موسسه ای را می گذارد و نوشتن آن با حرف "ز" غلط است.
اما گزاردن. نخست باید دانست که گزاشتن یا "ز" و گذاردن با "ذ" غلط است و صحیح گذاشتن و گزاردن است. خلط این دو فعل اخیر از آنجا ناشی شده است که صیغه ی امری هر دو از آوایی یکسان است، یعنی امر گذاشتن می شود گذار و امر گزاردن می شود گزار. ولی معنای آنها البته یکسان نیست. گزاردن معانی بسیار دارد که همه ی آنها را می توان در دو معنی  به شرح زیر خلاصه کرد:
  1. یکی به معنی  "به جا آوردن" یا "ادا کردن" یا، بر طبق استعمال معاصران، "اجرا کردن" و "انجام دادن". مثلا سپاسگزار، شکرگزار، خدمتگزار، کارگزار و جز اینها.
  2. معنای دوم گزاردن "برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا از بیانی به بیان دیگر، با به تعبیر این زمان، از نظامی (سیستمی) به نظام دیگر" است. بنابراین مرادف است با "ترجمه کردن" (گزارنده و گزارش به معنای "مترجم" و "ترجمه" بوده است) یا "تعبیر کردن" و "شرح دادن" (خوابگزاری یعنی "تعبیرکننده خواب").
[پس اگر منظور یکی از این دو معنی باشد درست گزار است نه گذار.]