۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

دو فیلم از هفدهم اسفند ساعت 5؛ فیلم اول: روبروی حسینیه ی ارشاد، فیلم دوم: میدان مادر

ساعت 5 میدان مادر نیروهای ضد شورش کمی مستقر شده اند. کم کم دارد ترافیک ایجاد می شود. نیروهای لباس شخصی از ساعت 5:30 در حال فیلمبرداری از عابرین با دوربین هستند. به پاساژهای میدان مادر و بوتیک ها دستور داده اند که تعطیل کنند. حضور مردم، به خصوص زنان، در کوچه های منتهی به میدان مادرکاملا محسوس است. در خیابان شریعتی نیرو چیده اند. میدان ونک در ساعت 6 به بسیجی های نوجوان سپرده شده است. اما بالاتر از ونک، در ابتدای میرداماد، جنب پاساژ پایتخت، باز هم تعداد بسیار زیادی گارد ویژه چیده اند 

حسینیه ارشاد


میدان مادر

۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

انقلاب مي کنم

در آغاز دوره اصلاحات تصور می کردم که برخی از دوستان با تندروی به جنبش ضربه می زنند. با نزدیک شدن به پایان دوره خاتمی، این عقیده کاملا در اقلیت قرار گرفت و حتی صاحبانش به خیانت متهم شدند. من بعد از انتخابات بیست و دوم خرداد، حالا تنها به انقلاب مي انديشم؛ اما، هنوز باور پیشین خود را در ظرف زمان درست می دانم. زیرا تصور می کنم که قسمت عمده ای از عقلانیت بی نظیر جنبش سبز که امروز تحسین همگان را برانگیخته و سبب پیروزی های درخشان شده، سرمایه ای است از زمان اصلاحات. دوراني که گذشت و اينک من جز به سرنگوني و محاکمه ي آنان که دستشان به خون بهترين فرزندان ايران آغشته است، رضايت نخواهم داد.

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

وقتي مردم به خيابان مي آيند . . .

اين حرف واقعا درست است که در جنبش سبز هر سرباز يک رهبر است. نظرات نابي مطرح مي شود که اگر حزبي يا جمعي خصوصي داشتيم، هر کدام مي توانست حکومت را به زانو در آورد. حتي همين حالا هم که مجبوريم ايده ها را بطور عمومي مطرح کنيم، حتي همين حالا که حکومت تمام نقشه هاي ما را از پيش مي داند و براي آنها برنامه ريزي مي کند، ايده ها آنقدر هوشمندانه طراحي مي شود که باز موثر مي افتند. در کنار نقدهاي سازنده ي دوستان، هممه ديده ايم که مزدوران حکومت چگونه تلاش مي کنند تا هر برنامه اي را به يک بهانه به لجن بکشند. از اتحاد ما مي ترسند. ايده ها را مسخره مي کنند، موضوع را منحرف مي کنند، اما باز بسياري از تاکتيک ها اجرا مي شود.
اما در اينجا مي خواستم موضوع ديگري را مطرح کنم و آن اينکه بعد از يکسال و اندي تلاش در اينترنت و شرکت در تظاهرات، يک نکته را با تمام وجودم فهميده ام و آن اينکه در تظاهرات هيچ تاکتيکي موثرتر از حضور مردم نيست. وقتي مردم مي آيند تمام برنامه هاي سرکوبگران نقش بر آب مي شود. وقتي مردم مي آيند هيچ چيز جلودار ايشان نيست. وقتي مردم مي آيند، ترس در چهره ي مزدروان رژيم آشکار است. اگر در اين نکته با من موافقيد در کنار هر طرح و برنامه اي که براي پيروزي جنبش داريم، بايد شبانه روز تبليغ کنيم. شعارنويسي براي 17 اسفند، زنگ در مردم را زدن، تلفن کردن به ايشان و پخش اعلاميه. در داخل يا خارج، هر جا که هستيم بايد 17 اسفند را فرياد بزنيم.

۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

17 اسفند لاين وِيژه ي اتوبوس هاي بي آر تي بايد به هر شکل ممکن مسدود شود


ممکن است بخواهيم اين کار را با پنچر کردن اتوبوس ها انجام دهيم. در آنصورت خوب است به چند نکته که در عمل متوجه شده ام، توجه کنيم:
1- لاستيک اتوبوس ها ضخيم تر از آن است که فکرش را مي کردم.
2- حتي در صورت وارد شدن ميخ هاي با ارتفاع 5 سانت در لاستيک، يکي دو روز طول مي کشد تا اتوبوس  پنچر شود.
3- چرخ هاي عقبي جفت هستند و پنچر کردن يکي از آنها کافي نيست.
4- اتوبوس هاي بي آر تي شب ها در ايستگاه هايي با نگهبان محافظت مي شوند، اما اتوبوس هاي معمولي خيلي وقت ها در خيابان ها پارک مي شوند و در دسترس هستند.
5- ايستگاه هاي بي آر تي توسط دروبين هايي بطور مرکزي در شهرداري کنترل مي شوند. اين دوربين ها در روزهاي بحراني بطور حتم در اختيار نيروهاي امنيتي قرار مي گيرد

شايد بستن مسير اگزوز اين اتوبوس ها که جفت هستند مفيد باشد.

هواي روز سه شنبه 17 اسفند ابري، نسبتا گرم است. (حداکثر 15 درجه در ساعت 3 بعد از ظهر، 10 درجه 5 بعد از ظهر). در اواخر روز باراني است، ولي بنا بر پيش بيني ها قبل از آن تنها ابري است. بنابراين لغزنده کردن سطح لاين ويژه با گازوئيل و روغن سوخته ممکن است کارايي کمتري داشته باشد.

ممکن است راه حل بهتري به نظر شما برسد. اما فکر مي کنم که به هر شکل ممکن بايد اين کار انجام شود.

مصاحبه ی سراسر دروغ وزیر خارجه ی ایران با یورونیوز- دوبله ي فارسي

علی اکبر صالحی در مصاحبه با یورونیوز از میان خبرنگار فارسی زبان و خبرنگار بخش عربی، ترجیح می دهد تا با خبرنگار عرب زبان صحبت کند. 


وزير خارجه حکومت ايران در اين مصاحبه ي سراسر دروغ، می گوید که موسوی و کروبی در حال زندگی عادی خود هستند. او مي گويد تظاهرکنندگان عرب خواهان رسيدن به آزادي هستند که لايقش هستند، اما تظاهرکنندگان ايراني آلت دستند. در بخش هاي انتهايي گفتگو که البته در اينجا حذف شده است، صالحي مي گويد که ما به دنبال بمب اتم نيستيم.

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

دعوت از زنان دنيا براي حمايت از آزادي همسران موسوي و کروبي در آستانه ي روز جهاني زن

هفدهم اسفند دومين سه شنبه ي اعتراضي در ايران مصادف شده است با هشتم مارس روز جهاني زن. پيشنهاد مي کنم که در اين چند روز باقيمانده تا سه شنبه، با تبليغات گسترده در فيس بوک و استمداد از رسانه هاي بين المللي از زنان دنيا بخواهيم که در روز زن جمهوري اسلامي را براي آزادي زهرا رهنورد و فاطمه کروبي، همسران رهبران جنبش سبز، زير فشار قرار دهند. اين کار چند فايده دارد:
1- جمهوري اسلامي به زنداني کردن ميرحسين موسوي و مهدي کروبي اکتفا نکرده، زيرا مي داند که در غياب ايشان همسرانشان آرام نخواهند نشست و به خصوص زهرا رهنورد از نفوذ بالايي بر جنبش سبز برخوردار است. بنابراين حتي آزادي اين دو نيز بسيار راهگشا است.
2- حمايت از اين دو زن، به نوعي سبب همبستگي دنيا با جنبش مردم خواهد شد و در روز 17 اسفند فشار تبليغاتي فراواني را بر حکومت اسلامي وارد مي سازد.
3- ماشين دروغ رژيم ايران نمي تواند جنبش را به واسطه ي چنين حمايتي متهم به وابستگي کند، زيرا اين کار يک حرکت صنفي محسوب مي شود.
4- با آزادي زهرا و فاطمه، از فشار رواني که در زندان بر ميرحسين و مهدي اعمال مي کنند کاسته مي شود و روحيه ي آنان افزايش مي يابد.
5- وقاحت جمهوري اسلامي بيش از پيش آشکار خواهد شد، زيرا دنيا خواهد دانست که اين رژيم حتي به خانواده ي مخالفان خود نيز رحم نمي کند.

فيلمي از شجاعت و مظلوميت زن ايراني و شقاوت رژيم اسلامي: تظاهرات بعد از انتخابات، رشت، فلکه ي توشيبا، 30 خرداد 1388


در اين فيلم با هجوم بسيجي ها مردم فرار مي کنند، اما کيف يک تظاهرکننده بر روي زمين مي افتد. دختر براي برداشتن کيفش باز مي گردد که در ميان بسيجي ها به دام مي افتد. سعي مي کند که بگريزد، اما کفتارها او را دوره کرده اند، و او به زمين مي افتد. در اين هنگام يکي از مزدوران رژيم با لگد و با تمام توان به صورت دختر ضربه مي زند. این فیلم مربوط است به تظاهرات ۳۰ خرداد مردم در رشت بعد از انتخابات دروغین سال ۱۳۸۸.

۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

رواج شايعه اي خطرناک در بين بسيجي ها. جان موسوي در خطر است. پنجشنبه به بازار برويم

ديروز به من خبر رسيده که در پايگاه هاي بسيج، شايعه اي دهان به دهان در بين مزدوران حکومت رواج داده مي شود، مبني بر اينکه موسوي مبتلا به فراموشي و هذيان گويي شده است. من اين خبر را از دهان يکي از همکاران بسيجي هم شنيده ام. بسيار نگرانم. حتما در فاز دوم، اين شايعه در بين مردم منتشر خواهد شد و در نهايت تبديل به واقعيت مي شود. فراموش نکنيم که اين حکومت هماني است که پسر خميني را به شيوه ايست قلبي کشت. هماني است که سعيد امامي را داراي نظافت خوراند. هماني است که در سالاد شام پزشک کهريزک دارو ريخت و او را کشت. هماني است که برخي زندانيان بعد از انتخابات را با داروهاي محرک اعصاب شکنجه کرد. کاري کنيد. اگر منتظر دليل ترويج اين شايعه بمانيم خيلي دير است. سه شنبه ي هفته ي بعد خيلي دير است. نظر من اين است که همين پنجشنبه همه به سمت بازار برويم. اگر صلاح مي دانيد اين پيشنهاد را پخش کنيد.

حاشيه هاي تظاهرات 10 اسفند 89

اين نوشتار تنها به حاشيه ها مي پردازد
* برخلاف تظاهرات قبلي به جز 25 خرداد، ديروز براي تشکل و ورود مردم از خيابان هاي فرعي به خيابان آزادي مشکلي وجود نداشت. در عوض ترافيک در خيابان هاي فرعي تقريبا قفل بود، و همين سبب خلوت بودن مسير تظاهرات در ساعت 5 تا 6 بود. اما بالاخره با رسيدن ماشين ها در اين مسير نيز ترافيک سنگيني ايجاد شد.
* بسيجي ها و سپاهي ها همگي صورت خود را با ماسک آلودگي هوا يا نقاب هاي مخصوص سياه پوشانده بودند.
* تعداد لباس شخصي ها خيلي زياد بود و اين بار واقعا تشخيص آنها دشوار بود.
* فقط نيروهاي پليس در يکجا ثابت بودند و بقيه به علت کم بودن نيرو مدام از جايي به جاي ديگر مي رفتند.
* نيروهاي پليس سن بالا و بسيجي ها و سپاهي ها بسيار گاها بسيار کم سن وسال بودند.
* در حاليکه بسيجي ها و سپاهي ها سعي در ايحاد رعب و وحشت داشتند و به مردم فحش هاي رکيک مي دادند، نيروهاي پليس انتظامي، خصوصا در ساعات آخر شب به آرامي و زير لب با مردم احوال پرسي مي کردند.
* در بسياري موارد ديدم که زنان و دختران رودررو بطور مستقيم يا به طعنه نيروهاي پليس را به علت همکاري با سرکوبگران سرزنش مي کردند.
* در يک مورد، وقتي هنوز مردم پراکنده بودند، دو تن از مزدوران موتور سوار که با سرعت در پياده رو گاز مي دادند، در حاليکه باتوم خود را در هوا مي چرخاندند، گفت "بريد کنار، سريع، لعنت به موسوي". در اين هنگام دختري جوان در فاصله ي يک متري آنها فرياد زد "لعنت به تو، لعنت به خامنه اي". اما موتوري ها نايستادند و دور شدند.
* بسيجي هاي نوجوان در بسياري موارد از نگاه مردم خجالت مي کشيدند. اينها که همين ديروز با وعده ي سهميه دانشگاه و کاهش سربازي، از سطح مدارس جمع آوري شده بودند، براي اولين بار به خيابان آمده بودند. در يک مورد ديدم که داشتند در مورد درس و مدرسه صحبت مي کردند.
* نيروهاي بسيجي با لباسي کاملا جديد ظاهر شده بودند. پوستين هاي تماما سياه يک تکه مانند لباس غواص ها، اما گشاد با يک کش در قسمت کمر، و آرم هايي مثل پرچم آلمان بر روي بازوها.
*سپاهي هاي موتور سوار هنگام عبور از جاهايي که انگار محل استقرار فرمانده هايشان بود، به ايشان به شکل "هاي هيتلر" سلام مي دادند؛ يعني دست هايشان را به همان شکل بالا مي آوردند.
*با اينکه لباس شخصي ها در ميان مردم فراوان بودند، اما مردم باز يکديگر را پيدا مي کردند. با يک لبخند يا با اين سوال که "شما هم براي خريد عيد آمده ايد؟"
* جمعيت هر جا که امکان تظاهرات نبود در پياده روها تردد مي کردند، بساط لبوفروش ها، باقلي فروش ها، و تخمه فروش ها داغ بود. خلاصه 4 ساعت در خيابان ماندن در اين هواي سرد احتياج به تجديد قوا کردن دارد.
*از چند روز پيش پارازيت شديد بر روي کانال هاي ماهواره هاي هاتبرد و يوتل ست وجود داشت که سبب قطع کامل برنامه هاي اين دو کانال از جمله بي بي سي و صداي آمريکا شده بود. *برخلاف تظاهرات پيشين، موبايل و اينترنت قطع نشده بود، در عين حال مردم يا برحسب عادت يا به علت وجود شنود کمتر از موبايل استفاده مي کردند.
* خيلي خوب بود تا زمان شروع تظاهرات با زمان پايان بازي و بازگشت تماشاچي ها از استاديوم آزادي هماهنگ تر مي شد.
* نيروهاي سرکوبگر از آمبولانس نيز براي نقل و انتقال خود و جابه جا کردن دستگيرشده ها استفاده مي کردند. حتي راننده آمبولانس ها بسيجي بودند.
* ديروز آن نيروي کوتوله ي بسيجي را که روز 16 آذر 88 در ميان سرکوبگرها ديده بودم، دوباره ديدم.
* يکي از نيروهاي لباس شخصي که واقعا هم شکل خودمان بود، به يکباره در ميان جمع تظاهرکننده، ماهيت خود را آشکار و شروع به تهديد مردم کرد. شرايط براي تاديب اين مزدور فراهم نبود زيرا ممکن بود تعدادشان زياد باشد. من تا پايان شب اين آدم را در مکان هاي مختلفي ديدم. در خيابان بهبودي، بالاي پل عابر روبروي سازمان تامين اجتماعي، و در ايستگاه اتوبوس بي آر تي انقلاب.

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

موسوی گفته بود اگه من رو دستگیر کردند اعتصاب کنید

یادتون هست؟ فردای 22 خرداد خود من داد می زدم "موسوی! موسوی! سکوت کنی خائنی". شرف ندارم اگه آروم بشینم

کسانی که قبل از زندان رهبران جنبش ، سعی در تضعیف پایگاه اجتماعی آنان داشتند اکنون ساکتند

پیش از زندانی شدن موسوی و کروبی، ایشان از طرف چند گروه تضعیف می شدند. گروه هایی که قدرت گرفتن این دو رهبر جنبش سبز را به ضرر منافع شخصی و گروهی خود می دیدند یا افرادی که اجیر شده ی همین گروه ها بودند. نیروهای وزارت اطلاعات و بسیجی های مزدور به طور گسترده و هماهنگ، با روش های مختلف تبلیغی به طور پیوسته فعال بودند. اما دسته هایی که سعی در ترور شخصیت افراد شاخص جنبش مردم ایران داشتند، محدود به نفوذی ها یا رسانه های رسمی رژیم اسلامی نبودند. برخی از مخالفین رژیم هم، قدرت گرفتن موسوی و کروبی را به صلاح نمی دانستند که من در اینجا از این گروه ها نام می برم، مبادا سبب تفرقه شود. علاوه بر اینها افرادی مانند شهرام همایون یا نیک آهنگ کوثر با برنامه ی منظم رهبران جنبش را تضعیف می کردند. من به علت کم بودن اطلاعاتم در مورد وابستگی اینها قضاوت نمی کنم، اما اطمینان دارم که اینها در جهت منافع رژیم عمل کردند و بی شک در فراهم کردن مقدمات دستگیری موسوی و کروبی عزیز موثر عمل کردند. همین حالا هم تمامی این گروها و این افراد هر فرد شاخصی در جنبش مردم را هدف قرار می دهند. از خاتمی گرفته تا واحدی. هر کدام را با بهانه ای تخطئه می کنند تا جنبش بی رهبر شود. آقای کوثر! دستم از همه جا کوتاه است و فقط تو از میان افراد مورد نظر من، این متن را  می خوانی. چرا ساکتی؟ احساس خجالت نمی کنی؟ همان بیانیه های موسوی که تو کمر همت در تضعیفش بسته بودی، مردم را روز 25 بهمن به خیابان آورد و دوباره جنبش را زنده کرد. اما کارتون های کم ارزش تو بخشی از فعالیت هایی شد که ابهت رهبری جنبش و کاریزمای آنها را شکست، و همچنین بسیاری از سبزها را به بحث با تو مشغول کرد، برای تو وقت گذاشتیم که حتی حالا در قبال اشتباهت پاسخگو نیستی.