۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

چه کسی مجسمه ها را می دزدید؟

وقتی سال پیش دقیقا همین روزها خبر تعرض عده ای از اراذل و اوباش به یک دختر بدحجاب در منطقه ی خاوران تهران را شنیدم، و بعد فیلم آنرا دیدم، ناخودآگاه یاد کارهای طالبان افتادم. همین که در مدرسه های دخترانه گاز سمی پخش می کنند تا دختران را از مدرسه رفتن پشیمان کنند. یاد آن افتادم که همین جمهوری اسلامی در شیراز، شهر گل و بلبل و شراب، مشروب ارزان و البته سمی توزیع می کرد تا مردم کر و کور و کشته شوند و درس عبرتی شوند برای دیگران. همان موقع باورم را نوشتم و گفتم که فیلم حمله به دخترک در کنار پایگاه بسیج منطقه ی خاوران، سناریویی است که البته خیلی با عجله نوشته شده و چندین ناشیگری واضح دارد. من در آنجا اهداف بانیان این کار و پخش گسترده ی فیلمش را نیز بطور مشروح ذکر کردم. از جمله توجیه طرح عفاف، ایجاد تفرقه بین مردم بالاشهر و پایین شهر، انحراف اذهان از سالگرد انتخابات دروغین 88، و . . .. امسال هم در آستانه خرداد، خرداد حوادث، باز از همان خبرها می آید و اینها چقدر وقیح هستند که از هیچ جنایتی ابایی ندارند و چقدر ابله هستند که نمی فهمند دست خون آلودشان از زیر آستینشان پیداست. در محوطه ی دانشگاه، در محوطه ی خوابگاه دختران دانشگاه مشهد به دختری که معمولا آرایش می کرده تجاوز می کنند، تا درس عبرت شود. تا موضوع گندکاری رابطه ی رهبر و مترسکش فراموش شود. تا حواس معترضین در آستانه ی خرداد به موضوع دیگری جلب شود. تا باز این فکر را ترویج کنند که اگر حجاب نداشته باشی مورد تجاوز قرار می گیری. من محیط خوابگاه دختران را در دانشگاه مشهد دیده ام، قاطعانه می گویم: بسیار بعید است که عده ای لات بتوانند بدون هماهنگی با نگهبانی و حراست، به آن محیط نفوذ کنند و چنین جنایتی بیافرینند. در عوض می دانید یاد چه می افتم؟ یاد همان دخترکی که چون روبنده نبسته بود، به دست طالبان اسیر شد و آنان بینی دخترک را بریدند. عکس وحشتناک آن دختر را بر جلد مجله ی تایمز هرگز فراموش نمی کنم. مزدوران رژیم ایران به فاصله ای کوتاه و در ادامه ی برنامه ی شومشان، به یک میهمانی در اطراف اصفهان حمله می کنند و به زنان مردم در مقابل شوهرانشان تجاوز می کنند. می دانید یاد چه می افتم؟ یاد حمله ی طالبان به مینی بوس حامل رای دهندگان افغانی. انگشت هر کسی را که جوهری بود، می بریدند تا دیگر کسی رای ندهد. اینجا هم جنایت می کنند تا دیگر کسی در باغ میهمانی نگیرد. چند روز پیش دوباره عده ای دست جمعی به یک زن روستایی که اخیرا از همسرش جدا شده بود تعرض کرده اند. پلیس بی آبرو و دستگاه قضایی فاسد ایران به علت وجود نداشتن شاکی خصوصی متهمان را آزاد کرده اند. امروز خبر آمده بود که پس از بالا آمدن گند ماجرا یک نفر دستگیر شده و اتفاقا بسیجی هم هست. واما دوباره خبر جدید، از جنایتی دیگر می گوید. در گرگان به دختری تجاوز کرده اند و بعد او را در جنگل خفه کرده اند. ناخودآگاه یاد خبری از یک وبلاگ وابسته به رژیم می افتم. یک آخوندی در قم، خیلی وقت پیش همه ی این حوادث را پیش بینی کرده بود. مثل پیش بینی های دیگری که می کنند. مثلا از یک سال جلوتر، یک نفر از اینها که نوک دماغ خود را هم به زور می بیند، پیش بینی می کند که در انتخابات 88، احمدی نژاد با 24 میلوین رای بر رقیبانش پیروز می شود. آری! یک آخوندی به اسم توکل هم، خیلی وقت پیش گفته بود که اگر بخواهد سایه ی ولی فقیه از سر مردم ایران کم شود، ناموس مردم نیز در امان نخواهد بود. اما در واقع این یک پیش بینی نیست. این یک تهدید آشکار است. من اعتقاد دارم که این جنایت ها کار جانیان جمهوری اسلامی است. فقط از اینها برمی آید و اهدافشان نیز کاملا واضح است. مگر دو سال پیش در جلسه بسیجی های رزمی کار ذولفقار قریب به این مضمون نگفته بودند که: ناموس اینها بر ما مباح است و باید کشور را برای مردم ناامن کنیم. یک سال تمام بود که در تهران مجسمه می دزدیدند و غصه ی کی بود کی بود من نبودم را علم کرده بودند. کمیته تشکیل داده بودند که مثلا دزد بگیرند. حالا می بینید؟ مجسمه ی آرش کمانگیر را در ساری با دستور دادستان، همچون دزدان، شبانه بار تریلی می کنند و می برند. این را که دیگر خودشان معترفند. شک نکنید که همین ها در تهران مجسمه می دزدیدند. چرا این بار اعتراف کردند؟ نمی دانم! شاید مشکل است که کسی باور کند که دزدان معمولی بتوانند مال دزدی را بار تریلی کنند. و باز همین ها هستند که بزرگترین نقاشی دیواری را یک شبه محو می کنند. فقط یک حرف می ماند و آن اینکه طالب ها شرف دارند به جمهوری اسلامی. این جانیان روی طالبان را سفید کرده اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر