امروز تیم فوتبال امید کشورمان به علت ضعف مدیریت و اشتباه فاحش مسولین فدراسیون فوتبال و مربیان تیم در استفاده از یک بازیکن دو اخطاره به آسانی حذف شد. دیروز هم تیم فوتبال زنان ایران به علت عدم تایید پوشش آنان از ادامه ی مسابقات محروم گردید. شایعاتی وجود دارد که به دنبال فشارهای وارد آمده از طرف برخی از به اصطلاح مراجع تقلید، مسولین کشور خیلی هم راغب به ادامه کار تیم زنان نبوده اند و نفرستادن لباس تیم به فیفا برای گرفتن تاییدیه، خیلی هم اتفاقی نبوده است. اما اینها تمام ماجرا نیست. ورزش ایران و به خصوص فوتبال آن به علت تصدی مدیران بی لیاقت، خانه نشین کردن افراد کاردان، رانت بازی و تبانی، فساد و دروغ، تصویب قانون های سلیقه ای به قهقرا می رود. این البته خیلی هم تعجب آور نیست. به هرحال باید همه چیزمان به همه چیزمان بیاید. نمی شود کشوری که دارد به ورطه ی نابودی می رود، در عرصه ی ورزش موفق شود. به همین بهانه، در ادامه به ذکر برخی شباهت های موجود بین فوتبال و وضعیت اسفبار کشور می پردازیم. به نظر نگارنده، فوتبال ایران مدلی کامل و دقیق از ایران امروز است.
حضور سپاه و سرداران آن در جایگاه تیم داری و همچنین مدیریت لیگ همانند نفوذ آنان در دولت، مجلس، شهرداری ها، شرکت ها و سازمان های خصوصی شده و . . . چنبره ای است اختاپوسی که جز به زایل شدن فرصت ها و منافع ملی نیانجامیده است. به عنوان مثال، مدیرعامل بسیاری از تیم های لیگ برتری در حال حاضر سپاهی هستند. سردار عزیز محمدی به ریاست سازمان لیگ گماشته شده است. پول های بادآورده ی سپاه به برخی از تیم ها از جمله تراکتورسازی سرازیر شده است و بسیج در لیگ تیم داری می کند.
تصویب قوانین خودسرانه و سلیقه ای برای کنترل بی نظمی های بی شمار ناشی از ضعف مدیریت، هم در فوتبال و هم در کشور، راه را برای رانت خواری و باندبازی عوامل وابسته باز کرده است که در نتیجه آن ثروت ملی به تاراج رفته است. تصویب منشور اخلاقی برای اهالی فوتبال و تنظیم سقف قرارداد برای فوتبالیست ها از جمله ی همین قوانین است.
سیاست زدگی آن هم ابتلا به کثیف ترین نوع سیاست، که مملو از دروغ و استبداد و دزدی و تبانی است در اداره ی کشور و به همین ترتیب در مدیریت فوتبال کار را به جایی رسانده که انتصاب در پایین ترین رده های مدیریتی توسط رده های بالایی قدرت و براساس منافع شخصی یا گروهی صورت می پذیرد. تا جایی که مربی تیم ملی با نظر احمدی نژاد انتخاب می شود. همانطور که وزیر اطلاعات با نظر خامنه ای منصوب می گردد. و همچنین، همین سیاست زدگی است که پای نماینده های مجلس را به حوزه ی فوتبال باز می کند. جاییکه یک نماینده برای رای آوردن در دور بعدی اتخابات، یک تیم را یک شبه از یک شهر به حوزه ی انتخابی خود منتقل می کند.
در مقابل تمام این فسادها و به عنوان شباهتی دیگر، حکومت کوچکترین اعتراضی را برنمی تابد. ترس حاکمیت از مردم و سرکوب شدید اعتراضات، منحصر به خیابان ها نیست و جو پلیسی حاکم در جامعه، در استادیوم ها نیز دیده می شود. لیدرها سعی در هدایت تماشاچی ها دارند و نیروهای ضد شورش با تجهیزات کامل، از جمله باتوم و گاز اشک آور سعی در ایجاد رعب و وحشت در بین تماشاچی ها دارند. تماشاچی هایی که خیلی زود نامشان تماشاگرنما و صدایشان در پخش تلویزیونی خفه می شود. به همین ترتیب، ظلم و تبعیضی که در جامعه و درحق اقشار آن از جمله زنان و تهیدستان روا می شود، در فوتبال به گونه ای غیرقابل انکار قابل مشاهده است.
اما، شباهت ها محدود به سیاست زدگی و معلول صرف سلطه ی حکومت در تمام امور کشور از جمله فوتبال نیست. از آنجا که اهالی فوتبال از همین مردم ایران و از جنس خود ما هستند؛ تمام نابه هنجاری هایی که در جامعه وجود دارد، در فوتبال هم دیده می شود. منتهی بی پرده و آشکار. کافی است مدتی به برنامه ی 90 نگاه کنید تا دروغ و ریا و چاپلوسی و باندبازی را که در بین مردم جامعه ی ما رواج یافته است در آینه ی مصاحبه ها و خبرها و اتفاقات فوتبالی ببینید. ببینید تماشاگران فوتبال ایران چگونه از یک انسان معمولی بت می سازند، چگونه او را به عرش می برند و بعد چگونه با سر به زمین می کوبند و لجن مالش می کنند. این همان رفتار آشنایی است که در جامعه ی ما اتفاق می افتد.
آری این است فوتبال ما که با یک دو دو تا چهارتای ساده شکستش قابل پیش بینی است. آری! اینجا ایران است و کشورمان در حال زوال. و به قول ناصرالدین شاه همه چیزمان به همه چیزمان می آید.
آری این است فوتبال ما که با یک دو دو تا چهارتای ساده شکستش قابل پیش بینی است. آری! اینجا ایران است و کشورمان در حال زوال. و به قول ناصرالدین شاه همه چیزمان به همه چیزمان می آید.