ابتدا باید اعتراف کنم که این نوشته از یک تفکر متاثر از زندگی در ایران امروز و حکومت استبدادی و جو به شدت پلیسی آن برآمده است. نویسنده ی این مطلب در کشوری زندگی می کند که تفتیش عقاید در آن بی پرده صورت می پذیرد. کشوری که وزارت ارشاد دارد. کشوری که اذعان به نداشتن مقلد در یک مصاحبه ی شغلی ممکن است منجر به از دست دادن کار شود. کشوری که در آن سزای ضدیت با ولایت مطلقه فقیه، مرگ است. کشوری که به وضوح مردم را صغیرانی می خوانند که احتیاج به قیم دارند. پس از من خرده نگیرید اگر اینچنین به همه چیز بدبین باشم. اجازه دهید تا نظرم را مطرح کنم. حتی اگر حرفم را قبول ندارید، حداقل آنرا در بایگانی ذهن خود نگاه دارید.
من تصور کنم که حکومت از کنترل ماهواره و افزایش مخاطبان شبکه های ماهواره ای کاملا عاجز شده است، و دارد سعی می کند تا مسیرهای دیگری را برای دستیابی به اهدافش پیگیری نماید. در واقع رهبران ایران، همانطور که خود بارها تاکید کرده اند یک جنگ نرم را شروع کرده اند. لحظه ای خود را جای افرادی از جنس گردانندگان سایت گِرداب، یا مدیران صداوسیما، یا مدیران وزارت ارشاد اسلامی و وزارت اطلاعات بگذارید:
- ماهواره در سراسر ایران گسترش یافته، و مانورهای مقطعی نتوانسته سبب ارعاب مردم شود و جلوی اقبال ایشان به تلویزیون های خارجی را بگیرد.
- هزینه نصب و استفاده از دستگاه های دریافت شبکه های ماهواره ای تقریبا ارزان است.
- به گفته منابع دولتی بینندگان شبکه های داخلی پس از انتخابات خرداد هشتاد و هشت به شدت ریزش کرده اند.
- شبکه های خبری فارسی زبان مانند بی بی سی و صدای آمریکا در کنار شبکه های جهانی مانند فرانس24، یورونیوز، بی بی سی انگلیسی، الجزیره، و سی ان ان به یکی از منابع اصلی تامین کننده ی خبر بحران های ایران تبدیل شده اند.
- برنامه های تحلیلی شبکه های فارسی زبان، حداقل در قشر متوسط شهری طرفداران زیادی دارد.
- شبکه های ماهواره ای متعلق به جمهوری اسلامی نتواسته اند مخاطبان چندانی برای خود دست و پا کنند.
- ایجاد پارازیت بر روی شبکه های ماهواره ای با اعتراض های گسترده خارجی و داخلی (حتی در مجلس محافظه کار ایران) مواجه شده است.
همانطور که گفتم، اگر شما جای حاکمان رژیم ایران بودید، چه می کردید؟ آیا تصمیم نمی گرفتید که در شبکه های ماهواره ای به یک بازیگر فعال تر تبدیل شوید؟ به گمانم جواب شما مثبت است. در واقع این استراتژی همیشگی جمهوری اسلامی است. یعنی در کنار مانع تراشی برای دسترسی مردم به اطلاعات آزاد، سعی می کند که مسیرهای موازی فرمایشی نیز تولید کند. یعنی پول خرج می کند تا در همه جا حضور داشته باشد. به عنوان مثال وبلاگ ها را فیلتر می کند و وبلاگ نویسان را به زندان می اندازد، اما در کنار آن خودش هم سالت گِرداب را راه می اندازد و حتی با اجیر کردن نیرو، بطور فعال در همان سایت های فیلتر شده حضور فعال دارد.
اما برای مقابله با برنامه های جذاب ماهواره، قطعا شبکه هایی از جنس برنامه های بی کیفیت و رسوای صداوسیما به کار نمی آید. اینجاست که رژیم تمامیت طلب ایران که حاضر است برای حفظ قدرت به هر حربه ای متوسل شود، حتی حاضر است یک شبکه مخصوص فیلم و سرگرمی راه اندازی کند. شبکه ای که مثلا 24 ساعته سریال پخش کند و حتی سکس را چاشنی برنامه های خود نماید.
به نظر من شبکه ماهواره ای فارسی1 می تواند دقیقا از همین جنس باشد. شبکه ای با تبلیغاتی ناچیز که معلوم نیست با چه پولی برای اولین بار حق پخش زنده ی شوهای خوانندگانی مانند شادمهر و ابی و گوگوش و . . . را می پردازد. این شبکه برای جذب مخاطب بیشتر، برای اولین بار، حتی در کلاس کار شبکه های ماهواره ای فارسی زبان، سریال هایی با بازیگران فیلم های پورنو و صحنه ها و ادبیات سکسی پخش می کند، امری که برای ایرانی های داخل کشورو شاید برای همه ی فارسی زبانان خیلی تازگی داشته باشد و از این نظر جذاب باشد. این شبکه اخیرا بهترین برنامه ی هفتگی خود را، تنها یکبار، همزمان با برنامه ی پربیننده جمعه شب های تفسیر خبر صدای آمریکا (برنامه ی سازگارا و نوریزاده) پخش می کند. سریال های این شبکه گرچه در محتوا و دوبله بسیار بی کیفیت هستند، اما توانسته اند مخاطبان زیادی در ایران پیدا کند. حداقل خانم های خانه دار که دستگاه های ماهواره ی خانه ها را با فارسی1 به تسخیر خود درآورده اند. من به هیچ وجه مخالف شادی و تفریح مردم زجرکشیده و خسته ایران نیستم، برای نظرم هم دلیلی بیش از آنچه گفتم ندارم، اما از یک چیز مطمئن هستم: فارسی1 حتی اگر توسط جمهوری اسلامی اداره نشود، برای رژیم ایران یک موهبت بزرگ است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر